محل تبلیغات شما

هفته قبل که پسرخاله همسر مهمونمون بود پیشنهاد داد تعطیلی هفته بعد برن کوه. من گفتم برو. گفت برنامه سفر داریم. بعدا میگم. یکی دوبار پرسیدم هی گفت بعدا تا دیروز که گفت میخواستم بریم قشم اما برنامه هام بهم ریخت. امشب گفت شهرداری برای پایان کار فیش جدیدی داده. بخاطر این سفر بهم خورد. والا تماسم گرفته بودم هماهنگم کرده بودم. نمیخواستم مشکل رو بگم ولی گفتم که فکر نکنی بیخیالم و حواسم بهت نیست.


میدونم شرایطمون سخته. حسابش تقریبا خالیه. فقط بتونیم دووم بیاریم تا کار جدیدی شروع کنه. نمی دونم پول فیش رو از کجا میخواد بیاره. ولی خیلی دلم سفر میخواد. یه سفر با هتل خوب که قشنگ استراحت کنی و همه چیز مهیا باشه.


یادم افتاد خواهرم شماله. گفتم اگر تعارف کرد بیاید، بریم؟ گفت هرطور دوست داری. قبلا بود شاید می گفت نه ولی الان سفر بدون خرج فقط همینه. البته اگر هوا گرم نشه.


هفته بعدش تولد دخترمه. به همسر گفتم تولدش هزینه داره. میدونم حواسش نیست. شایدم باشه ولی من بیشتر دارم به جزییات فکر میکنم. امیدوارم به خوبی بگذره.


واقعن دلم سفر میخواد. کاش میشد




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها