محل تبلیغات شما

همسر میگه این ماه، بحرانیه  و اگر بگذره بار بزرگی از روی دوشم برداشته میشه.

قراره تا ۲۵ ام خونه مادرش رو تحویل بگیرن و قاعدتا باید حساب رو صاف کنن. اینم بستگی به خوش حسابی خریدار خونه قبلی مامانش داره. درواقع پول رو دست به دست باید رد کنن و همین استرس درست کرده که اگر چک ها پاس نشه چکار کنن. 


یه چک فروشنده خونه جدیو برای امروز بود که پر نشد و همسر ازش مهلت گرفته. با قول اینکه چک آخر رو زودتر نقد کنن. خودش هم پول نداره و چک هم دست بقیه داره. اهل قرض گرفتن هم نیست و هر کار کرد نتونست به کسی بگه. گفت برام سخته. 


بماند که اوضاع مالی خودمون هم خوب نیست. تازه بقیه می پرسن عید کجا میرید! خبر ندارن که احتمالا باید با فروش سکه ک طلا اموراتمون رو بگذرونیم.


بازسازی خونه مادرش هم هست که کلی کار داره. کلی وسیله خونه هم باید بفروشن و وسیله دوتا خونه رو یکی کنن و دو سری اسباب کشی دارن. حجم کار زیاده و کمکی هم ندارن.


از شانس من همه اینا همزمان با عروسی برادرمه. یعنی هر شادی ای هست ما یه درگیری فکری کنارش داریم. 


دعا می کنم این یک ماه به خوبی بگذره و مادرش شب عید بره خونه خودش و این درگیری بزرگ ذهنی همسر تموم شه. ببینیم دوران آسایش میرسه یا نه. 


مادرش برای دیر غذا خوردن پسرش غصه میخوره بعد این مدت کلا اعصاب و روان نذاشته براش. از پس غر میزنه که خونه خوب نیست. کوچیکه. بده. 

فکر می کردن خیلی پولدارن. حالا تازه فهمیدن خونه شون معادل چه خونه ای تو تهرانه. اونم خیلی بزرگ نبود. عرض زمینشونم کم بود و خونه خیلی دلگیر بود. همش هم غر میزد که همسر بد ساخته. حالا الان اون خونه عزیز شده و می گه خوبه و دوست ندارم بیام. 


عین بچه ۵ ساله لج می گیرن. نازشونم خریدار داره. همسر کلی داره تلاش می کنه خونه قشنگ بشه که خانم راضی بشه و غر نزنه. 




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها