محل تبلیغات شما

دیشب ساعت ۱۰ خواهرش شروع کرد پیام دادن به داداشش که سایز دخترمونو بپرسه. نمیدونم ۱۰ شب کجا بازه.


بعد نزدیک ظهر دوباره زنگ زد گفت مامان از دیشب سردرد داره و خوب نشده و باید حجامت کنه. 


اینجور وقتا هم هیچی بلد نیستن، پسرشون باید بره دنبالشون. همسر گفت بعد کارم میرم سراغشون، شایدم شب آوردمشون. ولی شام درست نکن. میریم بیرون.


حتما باز خواهرش گفته دلم تنگ شده. اگر شب بیان و برن ایراد نداره.


میدونم همسر پسرشونه و ایراد نداره بره کمکشون ولی همین آدما برای کارای مهمتر بلد نیستن ازش کمک بخوان.


اونموقعی که دلشون بخواد همه کار بلدن یواشکی بکنن. الان یه حجامت رو باید همسر پاشه بره. 


چون دختره با لیسانس نرم افزار، یه سرچ ساده بلد نیست. هرچند اونجایی که بخواد بلده چکار کنه. 


جالبه دوست همسر و خانمش و بچه ش اینجا بودن، همشر جریان طلاق خواهرشو گفت، بعد یه تعریفایی ازش می کرد که انگار یه تیکه جواهره!


فقط به قیافه ش مینازن که اونم به قول شوهرخواهرم آدمای باکلاس نمی 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها