مثلا میخواستم امروز عکس یادگاری سالگرد رو بگیریم. ولی دیشب همسر سر چیزای ساده بداخلاقی کرد و کل امروز حالم خوب نبود. کلی فکر منفی هم دوباره برگشت.
عصر مراسمی بود برای روز مهندس که رفتیم ولی حالمون بهتر نشد. همسر هم همش خونه و بود و تو خودش. خریدار خونه مادرش بازی جدیدی درآورده.
بیخیال عکس بازی شدم. گفتم باحال بد لطفی نداره.
یه خرید و فروش که برای همه ممکنه یه سختی داشته باشه برای اینا خیلی بهم پیچیده شده. نمیدونم چرا کارهای خانواده ش گره میخوره. ترکششم مستقیم به ما میرسه.
شب، دخترمون که خوابید کم کم خوب شد و عذرخواهی کرد بابت دیشب. مدام هم میگه من خیلی اعصابم ضعیف شده. خیلی درگیرم. خیلی روم فشاره و تازه با تو بهتر از همه رفتار میکنم. تحمل هیچی ندارم و زود منفجر میشم.
منم فقط میتونم دعا کنم همه اینا تا عید تموم بشه ببینم اعصابش آروم میشه. این تندیها درست نشه جدا به مشکل میخوریم.
درباره این سایت