محل تبلیغات شما

دخترم از شنبه یهو راه رفت. قبلش خیلی کم قدم برمی داشت ولی یکهو زیاد شد. عین پنگوئن راه میره و ذوق میکنه. 

.

همسر بیشتر خونه س و تو کار خونه کمک میکنه. قراره به حساب کتاباش برسه که هنوز شروع نکرده.

پیشنهاد داد خونه رو عوض کنیم. چون قیمتش بالا رفته. میتونیم محله بالاتر، نزدیک مامانم، خونه ۱۰-۱۵ سال ساخت بگیریم. اینجا یکم دسترسیش بدون ماشین سخته. طبقه اوله و همسایه ها همه با همسر آشنان و معذبه. میگه اگر آشنا نبودن یکی از ماشین‌ها رو میفروختیم تا نگرانی مالی‌مون حل بشه. 


منم قطعا استقبال کردم. هرچند اثاث کشی سخته. ولی اگر برم محله خودمون خوب میشه. هنوز فرصت نکردیم بریم بنگاه. سایت های فروش هم که قیمت‌ها رو برداشتن. از الان دارم انرژی مثبت می‌فرستم و خونه‌ای رو که دوست دارم تصور می‌کنم تا جور شه. 

.

همسر چندبار گفته بود دیگه با خانواده رابطه ندارم و فایده نداره. دیروز تو هم بود، گفت مامانم مریض شده، گفتم بریم ببرمش دکتر، گفته نه، نمیخوام رابطه داشته باشیم. 

چیزی نگفتم. از خدامه. ولی میدونم اینجور نمی‌مونه. برادرش هی میگه بیا آشتی کن. باز آشتی میکنن دوباره دعوا. 

مادرشم دیگه کارش با همسر تموم شد و حمالی‌هاش رو کرد، قهر کرده. 

برای تولد دخترم آشتی میکنن که بیان.‌مطمئنم.

.


خواهرشون کلاسی میره، احتمالا دانشگاه. فرم کارآموزیش رو فرستاده همسر امضا کنه. جالبه که هیچی به من نگفتن. اونم دختری که جزییات خوابیدن با همسرش هم تعریف میکرد، حالا درس خوندنش رو نمی‌گن. فکر میکنم قبلا لیسانس نداشته که صداش رو درنیاوردن. نمی‌دونم. 





مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها